بعد از گذشت چند روز از جنجالی که بر سر مسئله نحوه معدوم کردن سگهای ولگرد در شهر شیراز اتفاق افتاد و اعتراض به نسبت گستردهای که به آن صورت گرفت، شاید اکنون فرصت مناسبی برای ارزیابی این ماجرا از زوایایی دیگر نیز باشد. اما پیش از هر سخنی باید تاکید کنم به هیچ وجه قصدی برای مقایسه یا نابجا دانستن هیچ اقدامی را ندارم.
بهعنوان کسی که خود نیز در زمره افراد دارای معلولیت هستم و با دغدغههای این قشر آشنایی دارم، در همین مدت و از سوی این عزیزان بارها با این سوال روبرو بودهام که چرا جامعهای که چنین هیاهویی را (به حق یا نابحق) بر سر مسئله نقض حقوق حیوانات ایجاد میکند در برابر تبعیضی که نسبت به معولین روا داشته میشود و زیر پا گذاشتن حقوق آنان واکنش درخوری ندارد؟
این حجم قابل توجه از افکار عمومی که اینچنین خود را مهیای برانگیخته شدن نشان میدهند، چرا در برابر نقض حقوق قانونی و خدادادی همنوعان خود ساکت و بیتفاوت هستند؟ چرا جامعهای که این چنین مدافعان پرشوری را در حوزه دفاع از حقوق حیوانات در خود دارد، حتی با مقدار و ابعاد کمتر در برابر محروم بودن بخش مظلومی از انسانهای همین جامعه از حقوق اولیه خود چنین حساس سختگیر نیست؟
البته این اولین بار نیست که واکنش جامعه نسبت به نادیده گرفتن حقوق حیوانات مشاهده شده است. تقریبا همه ساله و در روزهای پایانی سال شاهد سیل ابراز احساسات و دلسوزیها نسبت به سرنوشت«ماهی قرمز» حاضر بر سفره هفتسین هستیم که به شکلهای مختلفی ابراز میشود.
شاید برخی بگویند که این قبیل ابراز احساسات بیشتر از آنکه پایه استدلالی محکمی داشته باشد، بیشتر از روی تخلیه هیجانات و موجی زودگذر بوده و نباید آنها را جدی گرفت. ولی مشخص است که این پاسخ نمیتواند برای افراد درگیر با مشکلات معلولیت کافی و قانع کننده باشد، چرا که اصولا ابهام آنان پیرامون چرایی و دلایل ریشهای اینگونه پدیدهها نیست. بلکه سوال این است که چرا افکار عموی درباره کوتاهی صورت گرفته در پرداخت حقوق مسلم معلولان عکسالعمل مشابهی ندارد، این سکوت و سستی در حالی صورت گرفته است که عدم توانایی معلولان برای پیگیری حقوق خود از مسئولان و اعتراضات مدنی برای دستیابی به آنها به وضوح مشخص است و نیاز این قشر به پشتیبانی و حمایت سایر شهروندان و پیگیری نیابتی توسط افکار عمومی بسیار بیشتر است.
به همین ترتیب به کسانی که اساسا وجود چنین حساسیتهایی را زیر سوال میبرند و این نوع اقدامت را ناشی از نوعی تقلید از جوامع غربی میدانند باید یادآوری كرد که نگاه مختصری به نحوه فعالیت گروهها و سازمانهای مردمنهاد در جوامع مورد اشاره نشان میدهد که تنها حیوانات یا محیط زیست محور فعالیت جمعی نیست، بلکه برای موضوعات انسانی و اولویتدار کمپینهای به مراتب عمومیتر و پرشورتری تشکیل میگردد.
برای توضیح تبعیض و نقض حقوق بنیادین معلولین نیاز چندانی به کنکاش و ورود به جزئیات نیست، نیمنگاهی به نمایشگاه در حال برگزاری کتاب تهران نیز کفایت میکند. برپایی این نمایشگاه در راستای خدمات آموزشیای قرار دارد که ارائه رایگان و عمومی آنها در اصول متعدد قانون اساسی تصریح شده است. از سوی دیگر هزینه برپایی آن از مالياتی تامین شده که افراد معلول نیز در پرداخت آن سهیم بودهاند.
میتوانیم از اشخاصی که امسال یا در سالهای اخیر موفق به بازدید این نمایشگاه شدهاند سوال كنيم که آیا تردد بین غرفهها و دیدن کتابها را برای فردی که از ویلچر استفاده میکند نیز ممکن میدانند؟ چه تمهیداتی ویژه روشندلان جهت بازدید از نمایشگاه وجود دارد؟ کدام امکانات رفاهی ضروری مانند سرویس بهداشتی مناسب برای معلولان در نظر گرفته شده؟
اگر به آنچه در ابتدای مطلب اشاره شد بازگردیم، متاسفانه باید گفت که اغلب مظالم روا داشته شده در حق معلولان ناشی از دیده نشدن و عدم حضور این عزیزان در جامعه است و این مسئله خود به دلیل نقص بلوغ فکری مسئولانی است که باید نسبت به مناسبسازی معابر و امکانات شهری اهتمام داشته باشند و ندارند و بدون فشار افکار عمومی در انجام وظایف خود کم میگذارند.
واقعیت این است که امروزه و با توجه به همه محدودیتها، حضور حیوانات خانگی برای مردم ملموستر است تا حضور معلولین در شهر. به همین دلیل مثلا تعداد کسانی که با شیوه رفتار با یک کبوتر زخمی آشنایی دارند به مراتب بیشتر از تعداد کسانی است که روش صحیح کمک به یک فرد معلول برای رد شدن از عرض خیابان را میدانند.